شکوه سکوت

متن مرتبط با «؟ العاب» در سایت شکوه سکوت نوشته شده است

؟

  • يک روز آفتابي بوددر خياباندست هاي تو رآ مي خواستمتا گهواره اي درست کنيمبراي خوابيدن غمهاي هزاران هزار سال نياکانمکه کوهها و دشت هاي وطن رآ به دنبال تو تاخته انديک روز کاملا آفتابي بوددر پناه درختان سپيدارمن لبهاي تو رآ مي خواستمکاش زندگي طعم لبهاي تو بودو دستان من و توگاهواره اي براي خوابيدن غمهاي ه, ...ادامه مطلب

  • حال با خود بينديش..؟

  • شكوه هاي بي انتهاي ما آدمها ! چرا دنيا اينقدر به چشم ما سياه شده است؟ ميدانم ريشه همه اين دردها در ترس است ! ترس از دوست داشتن-ترس از دوست داشته شدن-ترس از انتهاي رآه كه بي اعتبار شويم-!اما همه در بطن انديشه هاي خود آگاهند كه تا خطر نكنيم خود رآ نخواهيمشناخت-راستي تا به حال فكر كرده اي كه دوست داشته شدن بسي سخت تر از دوستداشتن است؟براي خواهان يك دل زيبا شدن بايد زيبا باشي ... زيبايي كه دست خود آدم نيست !لابد اين از مغزت خواهد گذشت - اما از من كه بپرسي مي گويم هر آدمي يكي ازاجزاي صورتش زيباست - براي دوست داشته شدن از آن مهمتر بايد بخشندهباشي -قدرت بخشيدن يك لبخند ، يك اعجاز در زندگي تو به پا خواهد كرد - حال با خودبينديش آيا توان بخشيدن يك نگاه مستقيم - يك تبسم شيرين رآ به آنكه دوستشداشته اي داشته اي؟,حال با خود,حال كردن با خودم,حال كردن با خود,حال كردن زن با خودش,بزار تو حال خودم با شم,با خودم حال کنم,حال با زن خود ...ادامه مطلب

  • كيست؟.!

  • كيست كه مرا بشناسد و دريافته باشد زير اين نقاب چيست؟حتي حدس زده باشد؟كيست مراهم آنگونه كههستم بپذيرد و توان مقاومت و ايستاده گي با من رآ در اينطوفان داشته باشد؟,dsj global,dsj management,dsj printing,dsj realty,dsj jobs,dsj driving school,dsj email,dsj architects,dsj cpa,dsj air ...ادامه مطلب

  • چرا؟

  • چرا هر کس میبینه بهش نیازی هست.. تهدید میکنه تنهات میزاره میره ؟,چرا؟,چرا؟ محض ارا,خدایا چرا؟,جوانان چرا؟,آخه چرا؟,خدا چرا؟,میدونی چرا؟,کافه چرا؟,دروغ چرا؟,واقعا چرا؟ ...ادامه مطلب

  • من چگونه خويش راصدازنم؟

  • دردهاي من جامه نيستند تا زتن درآورمچامه و چکامه نيستند تابه رشته سخن درآورمنعره نيستند تازجان برآورمدردهاي من نگفتني است دردهاي من نهفتني استدردهاي من گرچه مثل مردم زمانه نيست درد مردم زمانه استمردمي که چين پوستينشان ، مردمي که رنگ روي آستينشانمردمي که نامهايشانجلد کهنه شناسنامه هايشان درد مي کندولي من تمام استخوان بودنلحظه هاي سرودنم درد مي کندد ست سرنوشت،خون درد راباگلم سرشته استپس چگونه سرنوشت ناگزير خود را رها کنمدفترمرا دست درد مي زند ورق...شعرتازه مرا درد گفته است، درد هم شنفته استپس دراين ميانه من ازچه حرف مي زنمدرد حرف من نيست،نام ديگر ,من چگونه خویش را صدا کنم ...ادامه مطلب

  • ..؟

  • شراب تو رآبا تمامی جام‌های گذشته‌‌هایمنوش کرده‌ام..تمامی تصاویر گذشته رآبه نور تو زدوده‌امانتظار ابدی‌اتبه آوازی از ازلآغاز سرود من استبه کدامین زمان پناه برمکه یاد تو مرا تطهیر نکنددر آتشی گدازنده..!,؟فيس بوك,؟آهنگ جدید,؟ يوتيوب,؟؟؟؟كيف استغفر بنية الزواج,؟؟؟؟زوجك والخادمة؟؟؟؟,؟ العاب,؟اليوم السابع,؟ألعاب بنات,؟ داعش ...ادامه مطلب

  • پايينم نمي اندازي از بالاي اين قله؟

  • چشم هايمدور تا دور تو رآديواري بلند کشيده اندکه..!باورکن، دست خودم نيست اگر مي خواهي سرک بکشي بيرونبايد پا بگذاري روي نگاهمو بالا بروي بگذار عزيزم!راهي جز اين نيست.چرا از بالاي اين قله سقوط نمي کنم؟اين بالادست و پايم رآ گم کرده امبالا که مي آمدمتو دستم رآ گرفته بوديو براي قدم هايم وردي مي خوانديکه دانا مي شدندو توانا..اما حالا تو نيستيمن مانده ام و کوهيکه نمي دانم چيست!چه گونه است!پايينم نمي اندازي از بالاي اين قله؟, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها