هنگام خداحافظي من مرده بودم انتظار مرا پاياني نيست.قلب من جراحتش را تازه نگاه داشته است.ياران من،با خوشه هاي خاک وخاطرات خاموش خاکستري مي آيند.-با هياهو و خستگي-چشم در چشم نگاه مي کنيم...و در سکوت رازهايمان را قسمت مي کنيم.اتاق کوچک مندر انتظار تحمل آواز مي ماند.از رنگ ديوار ها بوي شعر و موسيقي و دود مي آيد.من وصيت نامه اي از شاعر برايشان خواندم.در فصلي گفته بود:مرا در حفاظت جراحت قلبم ياري کنيد.براي منسکوت و موسيقي بخريدو مرا در مهکنار درختان تنومند باران خوردهدر شمالبي سنگ نشانه به خاک بسپاريد.گلهاي حسرت از خاکشبانهناگاه خواهند رست در زمستاناز يارانم، من خواستمتا به خانه من بيايندتا خاطراتشاندر زيرسيگاري و چوب ها جاودان شود.گفتمخانه با خاطرشان در سکوت آواز مي خواندمن آوازم را در ضيافت شاميبرايشان خواندم.ياران من جنازه هايشان را در رنگ موسيقي و آواز من تشعيع کردند.زير سيگاري ها چند بار خالي کرديم.آواز مندر چوب سازدر سه تار ماند.هنگام خداحافظيمن مرده بودم + نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 18:45 توسط judah | , ...ادامه مطلب
زمين عاشق شد و آتشفشان كرد و هزار هزار سنگ آتشين به هوا رفت. خدا يكي ازآن هزار هزار سنگ آتشين رآ به من داد تا در سينهام بگذارم و قلبم باشد..حالا هر وقت كه روحم يخ ميكند، سنگ آتشينم سرد ميشود و تنها سنگش باقي ميماند !و هر وقت كه عاشقم، سنگ آتشينم گُر ميگيرد و تنها آتشاش ميماند..مرا ببخش كه روزي سنگم و روزي آتش.,مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم,مرا ببخش که ساده بودم,مرا ببخش که,مرا ببخش که دوستت دارم ...ادامه مطلب